دلتنگی امانم را برید؛
پاییز ناگهان ...
باران !
رنگ می بازم.
دلتنگی یقه ی دلم را گرفته؛
محکم!
می کوبدش به دیوار بلند فاصله ...
فریاد می زنم ،
آی دلتنگی ...
و
می خندم !
تا ازدحام روز مرگی هایم را
با یادت زندگی می کنم...
جان دلم
لیلا_مهتاب
دور خیلی دور...برچسب : نویسنده : janedel بازدید : 108