گنجشک چوبی من!

ساخت وبلاگ


روزگاری
دو تا گنجشک بودن.. 
یکی داخل اتاق ،
یکی بیرون پشت شیشه 
گنجشک کوچولو از پشت شیشه گفت: من همیشه باهات میمونم.......قول میدم! 
و گنجشک توی اتاق فقط نگاهش کرد........!! 
گنجشک کوچولو گفت :من واقعأ "عاشقتم" !! اما گنجشک توی اتاق فقط نگاش کرد....!! امروز دیدم گنجشک کوچولو پشت شیشه اتاقم "یخ زده" اون هیچوقت نفهمید ......گنجشک توی اتاقم "چوبی" بود ! 
حکایت بعضی ماهاست .......... خودمونو نابود میکنیم، واسه "آدمای چوبی" کسانی که نه ما رو میبینن ، نه صدامونو میشنوند.. 
ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :
ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻌﯿﺪ ﻧﯿﺴﺖ.
   ❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﺍﺯ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺑﺖ ﻧﺴﺎﺯﻡ.
   ❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﺍﮔﺮ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،
ﺣﺘﻤﺎ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮﺗﺮﻡ.
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :
ﺗﻼﻓﯽ ﮐﺮﺩﻥ، ﺍﺯ ﺍﻧﺮﮊﯼ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯽ ﮐﺎﻫﺪ .
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﮐﻢ ﺁﻭﺭﺩﻥ، ﻗﺴﻤﺘﯽ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﮔﯿﺴﺖ.
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﻭﻗﺘﻬﺎ ﻫﯿﭻ ﻭﺍﮊﻩ ﺍﯼ ﺁﺭﺍﻣﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﺪ. 
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﺑﻪ ﺑﻮﺩﻧﻬﺎ ﺩﯾﺮ ﻋﺎﺩﺕ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﻧﻬﺎ ﺯﻭﺩ.
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ :
ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺯﯾﺎﺩ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﺷﺪﻥ، 
ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﯼ.
❣ﺁﻣﻮﺧﺘﻢ : 
ﺗﺎ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﮐﺴﯽ ﺭﺍﻩ ﻧﺮﻓﺘﻢ، 
ﺭﺍﻩ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑنم

دور خیلی دور...
ما را در سایت دور خیلی دور دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : janedel بازدید : 102 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 13:27